جستجو کردن

صلح..؟ / بررسی علل صلح امام حسن

سلام،

شبهه که در زمان‌های مختلفی در میان مسلمانان پراکنده بوده است، این است که چرا امام حسن (علیه‌السلام) با معاویه صلح نمود؟؟

اگر واقعاً امام حسن (علیه‌السلام) بر حق بود، باید همانند برادر خود قیام می‌نمود و معاویه را برکنار می‌کرد.

و برفرض اینکه صلح صحیح بود، امام حسین (علیه‌السلام) نیز نباید صلح و عهد و پیمان برادر خود را می‌شکست و قیام می‌کرد.

مقدمه

این سؤالاتی است که درباره صلح و قیام دو امام مطرح است؛ بنابراین برای پاسخ به این شبهات باید دو مقوله را بررسی نمود: ۱- صلح امام حسن (علیه‌السلام) و ۲- قیام امام حسین (علیه‌السلام).

در اینجا فقط به بررسی مقوله اول می‌پردازم.

هر لشکری نیازمند سرباز و اسلحه و آذوقه و روحیه و سرلشکر و… است تا به پیروزی و زفر دست یابد.

امام حسن (علیه‌السلام) به قیام بر علیه معاویه بر خواست اما صلاح امت در این بود که قیام نکند و نمی‌توانست قیام کند.

کمااینکه علامه مجلسی در کتاب بحار از امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود:

لَوْ لَا مَا صَنَعَ لَكَانَ أَمْرٌ عَظِيم. [۱] (اگر (امام حسن) این عمل را انجام نمی‌داد کار بسیار بزرگ و خطرناکی پیش آمد می‌کرد.)

 و امام حسن (علیه‌السلام) در خطبه‌ای که بعد از صلح و در مقابل معاویه ایراد نمود، چنین می‌گوید:

فَنَظَرْتُ لِصَلَاحِ الْأُمَّةِ وَ قَطْعِ الْفِتْنَة. [۲] (برای صلاح امت و قطع فتنه و آشوب آن را رها کردم.)

دلایل زیادی برای صلح امام حسن (علیه‌السلام) مطرح شده است که در اینجا به دو نمونه از آنها می‌پردازم:

۱- بی یاوری

همان‌طور که گفتم، لشکر و جنگ بدون سرباز به ثمر نمی‌رسد. لشکر امام حسن (علیه‌السلام) نیز سربازی برای جنگ و قیام بر علیه معاویه نداشت تا با او بجنگد. چرا که امام درخواست نیرو نمود اما کسی پاسخ وی را نداد (در نمونه‌های بعدی می‌آید.).

برای نمونه به مواردی که شاهد بر بی یاوری و غریبی امام حسن (علیه‌السلام) است اشاره می‌کنیم:

۱. هنگامی است که امام برای جمع‌آوری نیرو به بالای منبر رفت و خطبه‌ای ایراد نمود، در این هنگام همه افراد به جز افراد قلیلی (همچون عدی ابن حاتم و قیس ابن عبادة انصاری و معقل ابن قیس ریاحی و زیاد ابن حفصة تمیمی) سکوت نمودند و پاسخ امام را ندادند. [۳] [۴]

۲. و یا هنگامی‌که معاویه برای تحویل حسن ابن علی جایزه قرارداد، بسیار از افراد خاص امام به سمت معاویه رفتند؛ برای نمونه هنگامی‌که پای مبارک امام ضربت خورد، به منطقه به نام بطن جریح که حاکم آن عموی مختار بود آمدند و مختار به عموی خود می‌گوید:

فقال المختار لعمه تعال حتى نأخذ الحسن و نسلمه إلى معاوية فيجعل لنا العراق[۵] [۶] (بیا امام را تحویل معاویه دهیم و در عوض حکومت عراق را بگیریم!)

۳. و یا عبیدالله ابن عباس که یکی از فرماندهان امام بود و پسر عموی حضرت نیز بود، بعد از اینکه به دستور امام (علیه‌السلام) به سمت معاویه حرکت کرد و به معاویه رسید با وعده پول و مال‌ومنال معاویه، با تعدادی از افراد خود به سمت معاویه رفت. [۷] [۸]

۴. اگر هیچ‌کدام از این موارد دلیلی برای صلح امام نگردد، خطبه امام در مدائن و پاسخ مردم دلیلی محکم بر عدم توانایی امام برای جنگ است. امام در مدائن فرمود:

إنا و الله ما ثنانا عن أهل الشام شك و لا ندم. و إنما كنا نقاتل أهل الشام بالسلامة و الصبر، فسلبت السلامة بالعداوة، و الصبر بالجزع.

و كنتم في منتدبكم إلى صفين و دينكم أمام دنياكم. فأصبحتم اليوم و دنياكم أمام دينكم. ألا و إنا لكم كما كنا، و لستم لنا كما كنتم. ألا و قد أصبحتم بين قتيلين: قتيل بصفين تبكون له. و قتيل بالنهروان تطلبون بثأره، فأما الباقي فخاذل، و أما الباكي فثائر.

ألا و إن معاوية دعانا إلى أمر ليس فيه عز و لا نصفة. فإن أردتم الموت رددناه عليه، و حاكمناه إلى الله عز و جل بظبا السيوف. و إن أردتم الحياة قبلناه و أخذنا لكم الرضا، فناداه القوم من كل جانب: البقية البقية. [۹] [۱۰]

(هیچ شک و تردیدی ما را از مقابله با اهل شام بازنمی‌دارد. ما درگذشته به نیروی استقامت و تفاهم داخلی شما با اهل شام می‌جنگیدیم، ولی امروز براثر کینه‌ها، اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بربسته، استقامت خود را ازدست‌داده و زبان به شکوه گشوده‌اید.

وقتی‌که به جنگ صفین روانه می‌شدید، دین خود را بر منافع دنیا مقدم می‌داشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می‌دارید. ما همان گونه که هستیم درگذشته بودیم، ولی شما نسبت به ما آن‌گونه که بودید وفادار نیستید.

عده‌ای از شما کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، و عده‌ای دیگر اشک می‌ریزند؛ و گروه دوم، خون‌بهای اشک‌های خود را می‌خواهند؛ و بقیه نیز از پیروی ما سرپیچی می‌کنند!

معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف، و برخلاف هدف بلند و عزت ما است. اینک اگر آماده کشته‌شدن در راه خدا هستید، بگویید تا با او به مبارزه برخیزیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب زندگی و عافیت هستید، اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تأمین کنیم.)

پس از این خطبه تمامی مردم ندای البقیة البقیة سر دادند. یعنی ما باقی‌ماندن در دنیا و زندگی را می‌خواهیم و این شاهد و دلیلی محکم بر این است که امام (علیه‌السلام) می‌خواست و نمی‌توانست قیام کند.

۵. و یا در جای دیگر صحبت بین امام و یکی از صحابی این‌چنین است:

لَمَّا طُعِنَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه‌السلام بِالْمَدَائِنِ، أَتَيْتُهُ وَ هُوَ مُتَوَجِّعٌ. فَقُلْتُ مَا تَرَى يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ؟ فَإِنَّ النَّاسَ مُتَحَيِّرُونَ.

فَقَالَ أَرَى وَ اللَّهِ مُعَاوِيَةَ خَيْراً لِي مِنْ هَؤُلَاءِ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ لِي شِيعَةً ابْتَغَوْا قَتْلِي وَ انْتَهَبُوا ثَقَلِي وَ أَخَذُوا مَالِي. وَ اللَّهِ لَأَنْ آخُذَ مِنْ مُعَاوِيَةَ عَهْداً أَحْقُنُ بِهِ دَمِي وَ آمَنُ بِهِ فِي أَهْلِي خَيْرٌ مِنْ أَنْ يَقْتُلُونِي فَتَضِيعَ أَهْلُ بَيْتِي وَ أَهْلِي. وَ اللَّهِ لَوْ قَاتَلْتُ مُعَاوِيَةَ لَأَخَذُوا بِعُنُقِي حَتَّى يَدْفَعُونِي إِلَيْهِ سِلْما. [۱۱] [۱۲]

(هنگامی‌که در مدائن به امام حسن نیزه زده شد، من درحالی‌که آن حضرت از فشار درد می‌نالید به حضورش مشرف شدم و گفتم: یا بن رسول‌الله! تو چه صلاح میدانی، زیرا مردم متحیر و سرگردان‌اند؟!

فرمود: به خدا قسم که معاویه برای من از این مردم بهتر است. این مردم گمان می‌کنند شیعیان من هستند، ولی در صدد کشتن من برمی‌آیند، اثاث و لباس سفرم را به غارت می‌برند، اموال مرا تصاحب می‌نمایند. به خدا قسم اگر من از معاویه تعهدی بگیرم که خون خود را حفظ کنم و اهل و عیالم را درامان بدارم بهتر از این است که آنان مرا به قتل برسانند و اهل بیتم از بین بروند. به خدا قسم اگر من با معاویه نبرد نمایم اینان گردن مرا می‌گیرند و مرا به معاویه تسلیم می‌کنند.)

با این شواهد مشخص می‌شود که امام (علیه‌السلام) یار و یاوری نداشت تا بر علیه معاویه قیام کند.

۲- حمله رومیان

رومیان که دشمنان خونی اسلام بودند منتظر بودن تا دراسرع‌وقت به کشور مسلمانان حمله‌ور شوند و درصورتی‌که امام حسن (علیه‌السلام) جنگ می‌نمود دیگر قوای برای مبارزی با رومیان نداشت.

همان‌طور که بعد از صلح همین اتفاق افتاد و رومیان با سپاهی به سمت شام و معاویه (که به حسب ظاهر حکومت اسلامی شناخته می‌شد) حمله کردند و معاویه با پرداختن ۱۰۰۰۰۰ دینار طلا با آنها صلح کرد[۱۳].

ان‌شاءالله این پست برای شما مفید بوده باشد و در پایین همین صفحه منتظر نظرات شما هستم.

موفق و پیروز باشید.


[۱] بحارالأنوار، ج۴۴، ص۱

[۲] بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص۶۶

[۳] بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص۵۰

[۴] مقاتل‏الطالبيين،ص۶۹ و ۷۰

[۵] البدايةوالنهاية،ج‏۸،ص۲۹۰

[۶] علل الشرائع، ج‏۱، ص۲۲۱

[۷] بحار الأنوار ، ج‏۴۴، ص۵۱

[۸] مقاتل‏الطالبيين،ص۷۳

[۹] أسدالغابة،ج‏۱،ص۴۹۱

[۱۰] تاريخ‏ابن‏خلدون،ج‏۲،ص۶۴۹

[۱۱] الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۲، ص۲۹۰

[۱۲] بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص۲۰

[۱۳] تاريخ ‏اليعقوبى، ج‏۲، ص۲۱۷

کپی لینک کوتاه
کپی شد
https://fanaus.ir/?p=1586 کپی شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفاً سؤال خود را از بخش نظرات نوشته ها ارسال بفرمایید، در این بخش قابلیت پاسخگویی وجود ندارد.

اشکال و نظری درباره سایت دارید؟