جستجو کردن

مناظره امام رضا و جاثلیق

مناظره امام رضا و جاثلیق

سلام،

یکی از زیباترین داستان های تاریخی، داستان مناظره جاثلیق با امام رضا (علیه‌السلام) است.

مأمون که با نقشه‌های فریب دهنده خود امام رضا (علیه‌السلام) را به مرو آورده بود تا او را به زیر سلطه خود داشته باشد و بتواند او را کنترل کند، روزی پیشوایان و بزرگان ادیان مختلف را جمع نمود تا با امام رضا مناظره کنند. هدف مأمون از این مناظره، پایین آوردن مقام و منزلت امام در نزد مردم بود.

این مناظره ظاهراً موضوع خاصی را در برنمی‌گیرد و تنها هدف از این، سنجش توان علمی امام رضا (علیه‌السلام) است. چرا که از موضوعات مختلفی در این مناظرات سخن گفته می‌شود.

یکی از کسانی که برای مناظره با امام رضا (علیه‌السلام) دعوت شده بود، جاثلیق بود. جاثلیق لقبی است که برای اسقف‌ها و پیشوا و بزرگان مسیحیان به کار می‌رود.

در این مناظره از موضوعات مختلفی مباحثه می‌شود که در آخر امام رضا (علیه‌السلام) سربلند بیرون می‌آید و نقشه مأمون به نتیجه نمی‌رسد.

داستان مناظره

داستان این مناظره شگفت‌آور مابین امام رضا (علیه‌السلام) و جاثلیق به شرح زیر است:

بعد از اینکه طرفین (امام رضا و سران ادیان) در جلسه حاضر گشتند، مأمون رو به جاثلیق کرد و گفت: این پسر عمویم علی ابن موسی ابن جعفر است که از فرزندان فاطمه که دختر پیامبر ما و پسر علی ابن ابی‌طالب است. پس دوست دارم با او بحث کنی و صحبت کنی و انصاف به خرج دهی.

جاثلیق گفت: ای امیر مؤمنین! چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می‏کند که من آن را قبول ندارم، و به گفتار پیامبری احتجاج می‏کند که من به او ایمان ندارم؟ امام رضا فرمودند: ای مرد مسیحی؟ اگر از انجیل برای تو دلیل بیاورم، آیا می‏پذیری؟ جاثلیق گفت: آیا می‏توانم آنچه را انجیل فرموده، ردّ کنم؟ به خدا سوگند علی‌رغم میل باطنی‏ام، خواهم پذیرفت، حضرت فرمودند: حال، هر چه می‏خواهی بپرس و جوابت را دریافت کن.

جاثلیق پرسید: در باره نبوّت عیسی و کتابش چه عقیده‏ای داری؟ آیا منکر آن دو هستی؟

حضرت فرمودند: من به نبوّت عیسی و کتابش و به آنچه امّتش را بدان بشارت داده و حواریون نیز آن را پذیرفته‏اند ایمان دارم و به هر «عیسی» ای که به نبوّت محمّد صلی‌الله علیه و آله و کتابش ایمان نداشته و امّت خود را به او بشارت نداده، کافرم، جاثلیق گفت: مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد؟

حضرت فرمودند: چرا، او گفت: پس دو شاهد عادل از غیر هم‌کیشان خود که مسیحییت نیز آنان را قبول داشته باشد، معرّفی کن، و از ما هم، از غیر همکیشانمان دو شاهد عادل بخواه.

حضرت فرمودند: حالا سخن به انصاف گفتی. آیا شخص عادلی را که نزد حضرت مسیح مقام و منزلتی داشت قبول داری؟ جاثلیق گفت: این شخص عادل کیست؟ اسم او را بگو، حضرت فرمودند: در باره یوحنّا دیلمی چه می گوئی؟ گفت: به‌به! محبوب‏ترین شخص نزد مسیح را نام بردی.

امام رضا فرمودند: تو را قسم می‏دهم آیا در انجیل چنین نیامده که یوحنّا گفت: مسیح مرا به دین محمّد عربی آگاه کرد و مژده داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریون مژده دادم و آنها به او ایمان آوردند. جاثلیق گفت: بله، یوحنّا از قول حضرت مسیح چنین مطلبی را نقل کرده است و نبوّت مردی را مژده داده و نیز به اهل‌بیت و وصی او بشارت داده است و معین نکرده که این موضوع چه زمانی اتّفاق خواهد افتاد و آنان را نیز برایمان معرّفی نکرده است تا آنها را بشناسیم.

حضرت فرمودند: اگر کسی که بتواند انجیل را بخواند در اینجا حاضر کنیم و مطالب مربوط به محمّد و اهل‌بیت و امّتش را برایت تلاوت کند، آیا ایمان می‏آوری؟ گفت: حرف خوبی است، حضرت به نسطاس رومی فرمودند: سفر ثالث انجیل را تا چه حدّی از حفظ هستی؟

گفت: به تمام‌وکمال آن را حفظ هستم. سپس رو به رأس الجالوت نموده، فرمودند: آیا انجیل خوانده‏ای؟ گفت: بله، حضرت فرمودند: من سفر ثالث را می‏خوانم، اگر در آنجا مطلبی در باره محمّد و اهل‌بیت او – سلام‌الله علیهم – و نیز امّتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبی در این باره نبود، شهادت ندهید.

آنگاه امام رضا شروع به خواندن سفر ثالث کردند و وقتی به مطلب مربوط به پیامبر صلی‌الله علیه و آله رسیدند، وقف کرده فرمودند: تو را به حقّ مسیح و مادرش قسم می‏دهم، آیا دانستی که من عالم به انجیل هستم؟ گفت: بله. سپس مطلب مربوط به محمّد و اهل‌بیت و امّتش را تلاوت فرمود. گفت: حال چه می گوئی؟

این عین گفتار حضرت مسیح علیه‌السلام است، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی، موسی و عیسی علیهماالسلام را تکذیب کرده‏ای و اگر این مطلب را منکر شوی، قتلت واجب است، زیرا به خدا و پیامبر و کتابت کافر شده‌ای. جاثلیق گفت: مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمی‏کنم، بلکه بدان اذعان دارم. حضرت فرمودند: شاهد بر اقرار او باشید.

حضرت ادامه دادند: آنچه می‏خواهی بپرس. جاثلیق پرسید: حواریون حضرت مسیح و نیز علماء انجیل چند نفر بودند؟ حضرت فرمودند: از خوب کسی سؤال کردی. حواریون دوازده نفر بودند که عالم‌ترین و فاضل‌ترین آنان، ألوقا بود.

و علمای مسیحی‏ها سه نفر بودند، «یوحنّا»ی اکبر در «أج»، «یوحنّا» در «قرقیسیا» و «یوحنّا» دیلمی در رجّاز و مطالب مربوط به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلّم و اهل‌بیت و امّتش نزد او بوده و هم او بود که امّت عیسی و بنی‌اسرائیل را به نبوّت حضرت محمّد و اهل‌بیت و امّتش، مژده داد.

آنگاه امام رضا فرمود: ای مسیحی! به خدا سوگند ما به «عیسی» ای که به محمّد صلی‌الله علیه و آله ایمان داشت، ایمان داریم، و نسبت به «عیسی»ی شما ایرادی نداریم به‌جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه‏اش. جاثلیق گفت: به خدا قسم، علم خود را فاسد نمودی و خود را تضعیف کردی. گمان می‏کردم تو عالم‌ترین فرد در بین مسلمانان هستی.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: مگر چطور شده است؟ او گفت: می‌گویی: عیسی ضعیف بود و کم روزه می‏گرفت و کم نماز می‏خواند، و حال‌آنکه عیسی، حتّی یک روز را بدون روزه نگذراند و حتّی یک شب نخوابید، همیشه روزها روزه بود و شب‌ها شب‌زنده‌دار! حضرت فرمودند: برای تقرّب به چه کسی روزه می‏گرفت و نماز می‌خواند؟! جاثلیق از کلام افتاد و ساکت شد.

معنای این کلام امام این است که اگر واقعاً عیسی خدا بود پس برای که عبادت می‌کرد تقرب به چه کسی را خواستار بود؟!

سپس حضرت فرمودند: می‏خواهم مطلبی از تو بپرسم؟ جاثلیق گفت: بپرس. اگر جوابش را بدانم، پاسخ می‏دهم. حضرت پرسیدند: چرا منکر هستی که عیسی، به اجازه خدا مرده‏ها را زنده می‏کرد؟ جاثلیق گفت: زیرا کسی که مرده‏ها را زنده کند و نابینا و شخص مبتلا به پیسی را شفا دهد خداست، و شایسته پرستش.

حضرت فرمود: یسع نیز کارهایی نظیر کارهای عیسی انجام می‏داد. بر روی آب راه می‏رفت. مرده زنده می‏کرد. نابینا و مبتلای به پیسی را شفا می‌داد، ولی امّتش او را خدا ندانسته و کسی او را نپرستید. «حزقیل» پیامبر نیز مثل عیسی بن مریم مرده زنده کرد. سی و پنج هزار نفر را بعد از گذشت شصت سال از مرگشان، زنده نمود.

آنگاه رو به رأس الجالوت نموده، فرمود: آیا مطالب مربوط به این عدّه از جوانان بنی‌اسرائیل را در تورات دیده‏ای؟ «بخت‏نصّر» آنها را از بین اسرای بنی‌اسرائیل که در هنگام حمله به بیت‌المقدس اسیر شده بودند، انتخاب کرده، به بابل برد. خداوند نیز وی را به‌سوی آنها فرستاد و او آنها را زنده نمود. این مطلب در تورات هست و هر کس از شما آن را انکار کند، کافر است.

رأس الجالوت گفت: این مطلب را شنیده‏ایم، و از آن مطّلع هستیم، حضرت فرمود: درست است، حال دقّت کن و ببین آیا این سفر از تورات را درست می‏خوانم؟ سپس آیاتی از تورات را بر ما تلاوت فرمود، یهودی با شنیدن تلاوت و صوت آن حضرت، با تعجّب، بدن خود را به راست و چپ حرکت می‏داد.

رأس الجالوت نیز لقبی است که به بزرگان و علمای یهود داده می‌شد.

سپس امام رضا (علیه‌السلام) رو به جاثلیق کرده، پرسیدند: آیا اینها قبل از عیسی بوده‏اند یا عیسی قبل از آنها؟ گفت: آنها قبل از عیسی بوده‏اند. حضرت فرمودند: قریش همگی نزد رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آمدند و درخواست کردند که حضرت مرده‏هایشان را زنده کند. آن حضرت، علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام را همراه آنان به صحرا (یا گورستان) فرستادند و فرمودند: «به صحرا (یا گورستان) برو و با صدای بلند افرادی را که اینها درخواست زنده شدن آنان را دارند، صدا بزن و تک‌تک نام آنان را ببر و بگو: محمّد، رسول خدا می‏گوید: به اذن خدا برخیزید! (امیرمؤمنان نیز آنان را ندا کرد) همه برخاسته، خاک‏های سرخود را می‏تکاندند».

قریشیان نیز از آنان درباره امورشان سؤال می‏کردند و در ضمن گفتند: محمّد پیامبر شده است. مردگان از خاک برخاسته گفتند: ای‌کاش، ما او را درک کرده، به او ایمان می‏آوردیم. و پیغمبر نیز افراد نابینا یا مبتلا به بیماری پیسی و نیز دیوانگان را شفا داده است، با حیوانات، پرندگان، جنّ و شیاطین صحبت کرده است. ولی ما آن حضرت را خدا نمی‏دانیم، و درعین‌حال منکر فضائل این دسته از پیامبران (عیسی، یسع، حزقیل و محمّد – صلی‌الله علیه و آله و علیهم اجمعین -) نیستیم. شما که عیسی را خدا می‏دانید، باید یسع و حزقیل را نیز خدا بدانید. چون آنان نیز مثل عیسی مرده زنده می‏کرده‏اند، و نیز معجزات دیگر حضرت عیسی را نیز انجام می‌دادند.

و نیز عدّه‏ای از بنی‌اسرائیل که تعدادشان به هزاران نفر می‏رسید، از ترس طاعون از شهر خود خارج شدند ولی خداوند جان آنان را در یک‌لحظه گرفت. اهل آن شهر، اطراف آنان حصاری کشیدند و آن مردگان را به همان حال رها کردند تا استخوان‌هایشان پوسید. پیامبری از پیامبران بنی‌اسرائیل از آنجا گذر می‏کرد، از کثرت استخوان‌های پوسیده تعجّب کرد.

خداوند عزوجل به او وحی نمود که: آیا دوستداری آنان را برایت زنده کنم تا آنان را انذار کرده و دین خود را تبلیغ کنی؟ گفت: بله. خداوند وحی فرمود که: آنان را صدا بزن! آن پیغمبر نیز چنین ندا کرد: ای استخوان‌های پوسیده! به اذن خدا برخیزید! همگی زنده شدند و درحالی‌که خاک‏ها را از سرخود می‏زدودند، برخاستند.

و همچنین ابراهیم خلیل الرّحمن علیه‌السلام آن زمان که پرندگان را گرفت و تکه‌تکه نمود، و هر تکه را بر کوهی نهاد و سپس آنها را فراخواند و آنها زنده شدند و به‌سوی او حرکت کردند.

و نیز موسی بن عمران علیه‌السلام و هفتاد نفر همراهش که از بین بنی‌اسرائیل انتخاب کرده بود و همراه او به کوه رفتند و گفتند: تو خدا را دیده‏ای، او را به ما نیز نشان بده. حضرت گفتند: من او را ندیده‏ام. ولی آنان اصرار کرده گفتند:

 «لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً» (ما سخنان تو را تصدیق نمی‏کنیم مگر اینکه بالعین و آشکار خدا را ببینیم – سوره بقره آیه ۵۵) در نتیجه صاعقه‏ای آنان را سوزاند و نابود ساخت.

و موسی تنها ماند و به خدا عرضه داشت: خدایا! من هفتاد نفر از بنی‌اسرائیل را انتخاب کردم و به همراه خود آوردم و حال تنها برمی‌گردم، چگونه ممکن است قومم سخنان مرا در مورد این واقعه بپذیرند؟ اگر می‏خواستی، هم من و هم آنان را قبلاً از بین می‏بردی، آیا ما را به‌خاطر کار نابخردان هلاک می‌سازی؟ (مضمون آیه ۱۵۵ سوره اعراف)، خداوند نیز آنان را پس از مرگشان زنده نمود.

سپس امام رضا ادامه دادند: هیچ‌یک از مواردی را که برایت ذکر کردم نمی‏توانی ردّ کنی. زیرا همگی، مضمون آیاتی از تورات، انجیل، زبور و قرآن است. اگر هر کس که مرده زنده می‏کند و نابینایان و مبتلایان به پیسی و دیوانگان را شفا می‏دهد، خدا باشد. پس اینها را هم خدا بدان، حال، چه می گوئی؟ جاثلیق گفت: بله، حرف، حرف شماست و معبودی نیست جز اللَّه.

سپس رو به رأس الجالوت نموده فرمودند: تو را به ده آیه‏ای که بر موسی بن عمران نازل شد، قسم می‌دهم که آیا خبر محمّد و امّتش در تورات، موجود هست؟ (و آن خبر چنین است:) «آن زمان که امّت آخر، پیروان آن شتر سوار، بیایند، و خداوند را بسیار بسیار تسبیح گویند، تسبیحی جدید در معبدهایی نو. در آن زمان، بنی‌اسرائیل باید به‌سوی آنان و به‌سوی پادشاهشان روان شوند تا قلوبشان آرامش یابد. زیرا آنان شمشیرهایی به دست دارند که به‌وسیله آن شمشیرها از کفّار (محارب) در گوشه‌وکنار زمین انتقام می‏گیرند.» آیا این مطلب، همین‌گونه در تورات مکتوب نیست؟ رأس الجالوت گفت: آری. ما نیز آن را همین‌گونه در تورات یافته‏ایم.

سپس به جاثلیق فرمود: با کتاب «شعیا» در چه حدی آشنا هستی؟ گفت: آن را حرف‌به‌حرف می‏دانم و بلد هستم. سپس به آن دو فرمود: آیا قبول دارید که این مطلب از گفته‏های اوست: «ای مردم! من تصویر آن شخص سوار بر درازگوش را دیدم درحالی‌که لباس‌هایی از نور بر تن داشت و آن شتر سوار را دیدم که نورش همچون نور ماه بوده»؟ آن دو پاسخ دادند: بله، شعیا چنین چیزی گفته است. حضرت فرمودند: آیا با این گفته عیسی علیه‌السلام در انجیل آشنا هستی: «من به‌سوی خدای شما و خدای خودم خواهم رفت، و فارقلیطا خواهد آمد.».

توضیح اینکه: فارقلیط به معنای کسی است که نام او بر سر زبان‌ها باشد و همه‌کس او را ستایش کند و معنی «احمد» همین است.

و اوست که به نفع من و به حقّ شهادت خواهد داد همان‌طور که من برای او شهادت دادم و اوست که همه چیز را برای شما تفسیر خواهد کرد و اوست که رسوائی‏های امّت‏ها را آشکار خواهد کرد و اوست که ستون خیمه کفر را خواهد شکست. جاثلیق گفت: هر چه از انجیل بخوانی آن را قبول داریم. حضرت فرمود: آیا قبول داری این مطلب در انجیل موجود است؟ گفت: بله.

امام رضا (علیه‌السلام) ادامه دادند: آن زمان که انجیل اوّل را گم کردید، آن را نزد چه کسی یافتید و چه کسی این انجیل را برای شما وضع نمود؟ گفت: ما فقطّ یک روز انجیل را گم کردیم و سپس آن را تروتازه پیدا کردیم، یوحنّا و متّی آن را برایمان پیدا کردند. حضرت به او گفتند: چقدر نسبت به قصّه این انجیل و علماء آن بی‏اطّلاع هستی! اگر این مطلب همان‌طور باشد که تو می‌گویی، پس چرا در مورد انجیل دچار اختلاف شدید؟ این اختلاف در همین انجیلی است که امروزه در دست دارید. اگر مثل روز اوّل بود، در آن اختلاف نمی‏کردید.

ولی من مطلب را برایت روشن می‏کنم: آن زمان که انجیل اوّل گم شد، مسیحی‏ها نزد علماء خود جمع شدند و گفتند: عیسی بن مریم که کشته شده است و انجیل را نیز گم کرده‏ایم، شما علماء چه نزد خود دارید؟ الوقا و مرقابوس گفتند: ما انجیل را از حفظ هستیم و هر روز یکشنبه یک سفر از آن را برای شما خواهیم آورد. محزون نباشید و کنیسه‏ها را خالی نگذارید. هر یکشنبه، یک سفر از آن را برای شما خواهیم خواند تا تمام انجیل جمع‌آوری شود. سپس الوقا، مرقابوس، یوحنّا و متی نشستند و این انجیل را پس از گم‌شدن انجیل اوّل برای شما نگاشتند و این چهار نفر شاگرد شاگردان نخستین بودند. آیا این مطلب را می‏دانستی؟

جاثلیق گفت: این مطلب را تابه‌حال نمی‏دانستم، و از برکت آگاهی شما نسبت به انجیل، امروز برایم روشن شد و مطالب دیگری را که تو می‌دانستی از شما شنیدم، قلبم گواهی می‏دهد که آنها حقّ است، از سخنان شما بسیار استفاده کردم.

امام رضا فرمودند: به عقیده تو، شهادت اینها چگونه است؟ گفت: شهادت اینها کاملاً قابل‌قبول است. اینها علماء انجیل هستند و هر چه را تأیید کنند و بدان گواهی دهند حقّ است.

حضرت به مأمون و اهل‌بیتش و سایرین فرمود: شما شاهد باشید. گفتند: ما شاهدیم. سپس به جاثلیق فرمود: تو را به حقّ پسر (عیسی علیه‌السلام) و مادرش (مریم علیه‌السلام) قسم می‏دهم، آیا می‏دانی که متّی گفته است: مسیح، فرزند داود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب بن یهوذا بن خضرون است. و مرقابوس در باره اصل‌ونسب عیسی بن مریم علیهماالسلام گفته است: او «کلمه» خداست که خداوند او را در جسد انسانی قرارداد و به‌صورت انسان در آمد و الوقا گفته است: عیسی بن مریم علیهماالسلام و مادرش انسان‌هایی بودند از خون و گوشت که روح‌القدس در آنان حلول کرد.

و در ضمن قبول داری که از جمله مطالب عیسی درباره خودش، این است که فرموده: «ای حواریون! به‌راستی و صداقت برایتان می‏گویم: هیچ‌کس به آسمان نخواهد رفت جز آنکه از آن فرود آمده مگر آن شتر سوار، خاتم الأنبیاء که او به آسمان صعود می‏کند و فرود می‏آید.»، نظرت در باره این سخن چیست؟ جاثلیق گفت: این سخن عیسی است و ما آن را انکار نمی‏کنیم.

توضیح اینکه: امام با این کلام به او می‌گوید، شما که قائل به این هستید که حضرت عیسی به آسمان رفته است، پس چطور این کلام را قبول دارید؟!

امام رضا فرمودند: نظرت در باره شهادت و گواهی الوقا، مرقابوس و متّی در باره عیسی و اصل‌ونسب او چیست؟ جاثلیق گفت: به عیسی افتراء زده‏اند، حضرت به حضّار فرمودند: آیا (همین الآن) پاکی و صداقت آنان را تأیید نکرد و نگفت آنان علماء انجیل هستند و گفتارشان حقّ است و حقیقت؟! جاثلیق گفت: ای دانشمند مسلمین، دوست دارم مرا در مورد این چهار نفر معاف داری، حضرت فرمودند: قبول است. تو را معاف کردیم. حال هر چه می‏خواهی سؤال کن. جاثلیق عرض کرد: بهتر است دیگری سؤال کند. به حقّ مسیح قسم، گمان نداشتم در بین علماء مسلمین کسی مثل شما وجود داشته باشد.

این مناظره شگفت‌آور دارای مطالب ناب و دلایلی است که امروزه نیز می‌توان از آن استفاده کرد و این نشانه‌ای از علم فوق‌العاده امام رضا (علیه‌السلام) است.

متن عربی

مَّ الْتَفَتَ إِلَى الْجَاثَلِيقِ. فَقَالَ: يَا جَاثَلِيقُ هَذَا ابْنُ عَمِّي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ. وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ بِنْتِ نَبِيِّنَا وَ ابْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. فَأُحِبُّ أَنْ تُكَلِّمَهُ أَوْ تُحَاجَّهُ وَ تُنْصِفَهُ. فَقَالَ: الْجَاثَلِيقُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ كَيْفَ أُحَاجُّ رَجُلًا يَحْتَجُّ عَلَيَّ بِكِتَابٍ أَنَا مُنْكِرُهُ وَ نَبِيٍّ لَا أُومِنُ بِهِ؟ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: يَا نَصْرَانِيُّ فَإِنِ احْتَجَجْتُ عَلَيْكَ بِإِنْجِيلِكَ أَ تُقِرُّ بِهِ؟ قَالَ الْجَاثَلِيقُ: وَ هَلْ أَقْدِرُ عَلَى رَفْعِ مَا نَطَقَ بِهِ الْإِنْجِيلُ نَعَمْ؟ وَ اللَّهِ أُقِرُّ بِهِ عَلَى رَغْمِ أَنْفِي. فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ وَ اسْمَعِ الْجَوَابَ.

فَقَالَ: الْجَاثَلِيقُ مَا تَقُولُ فِي نُبُوَّةِ عِيسَى وَ كِتَابِهِ هَلْ‏ تُنْكِرُ مِنْهُمَا شَيْئاً؟ قَالَ الرِّضَا: أَنَا مُقِرٌّ بِنُبُوَّةِ عِيسَى وَ كِتَابِهِ وَ مَا بَشَّرَ بِهِ أُمَّتَهُ وَ أَقَرَّتْ بِهِ الْحَوَارِيُّونَ وَ كَافِرٌ بِنُبُوَّةِ كُلِّ عِيسًى لَمْ يُقِرَّ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ بِكِتَابِهِ وَ لَمْ يُبَشِّرْ بِهِ أُمَّتَهُ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: أَ لَيْسَ إِنَّمَا نَقْطَعُ الْأَحْكَامَ بِشَاهِدَيْ عَدْلٍ؟ قَالَ علیه السلام: بَلَى قَالَ فَأَقِمْ شَاهِدَيْنِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ مِلَّتِكَ عَلَى نُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِمَّنْ لَا تُنْكِرُهُ النَّصْرَانِيَّةُ وَ سَلْنَا مِثْلَ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ مِلَّتِنَا.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: أَلْآنَ جِئْتَ بِالنَّصِفَةِ. يَا نَصْرَانِيُّ. أَ لَا تَقْبَلُ مِنِّي الْعَدْلَ الْمُقَدَّمَ عِنْدَ الْمَسِيحِ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ علیه السلام؟ قَالَ الْجَاثَلِيقُ: وَ مَنْ هَذَا الْعَدْلُ سَمِّهِ لِي. قَالَ: مَا تَقُولُ فِي يُوحَنَّا الدَّيْلَمِيِّ قَالَ بَخْ بَخْ ذَكَرْتَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى الْمَسِيحِ. قَالَ: فَأَقْسَمْتُ عَلَيْكَ هَلْ نَطَقَ الْإِنْجِيلُ أَنَّ يُوحَنَّا؟ قَالَ إِنَّمَا الْمَسِيحُ أَخْبَرَنِي بِدِينِ مُحَمَّدٍ الْعَرَبِيِّ وَ بَشَّرَنِي بِهِ أَنَّهُ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ فَبَشَّرْتُ بِهِ الْحَوَارِيِّينَ فَآمَنُوا بِهِ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: قَدْ ذَكَرَ ذَلِكَ يُوحَنَّا عَنِ الْمَسِيحِ وَ بَشَّرَ بِنُبُوَّةِ رَجُلٍ وَ بِأَهْلِ بَيْتِهِ وَ وَصِيِّهِ وَ لَمْ يُلَخِّصْ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ وَ لَمْ تسم [يُسَمِ‏] لَنَا الْقَوْمَ فَنَعْرِفَهُمْ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَإِنْ جِئْنَاكَ بِمَنْ يَقْرَأُ الْإِنْجِيلَ فَتَلَا عَلَيْكَ ذِكْرَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أُمَّتِهِ أَ تُؤْمِنُ بِهِ؟ قَالَ: سَدِيداً. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: لِنِسْطَاسَ الرُّومِيِّ كَيْفَ حِفْظُكَ لِلسِّفْرِ الثَّالِثِ مِنَ الْإِنْجِيلِ؟ قَالَ: مَا أَحْفَظَنِي لَهُ. ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى رَأْسِ الْجَالُوتِ. فَقَالَ: أَ لَسْتَ تَقْرَأُ الْإِنْجِيلَ؟ قَالَ: بَلَى لَعَمْرِي. قَالَ: فَخُذْ عَلَى السِّفْرِ فَإِنْ كَانَ فِيهِ ذِكْرُ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أُمَّتِهِ فَاشْهَدُوا لِي وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ ذِكْرُهُ فَلَا تَشْهَدُوا لِي. ثُمَّ قَرَأَ علیه السلام السِّفْرَ الثَّالِثَ حَتَّى بَلَغَ ذِكْرَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله وَقَفَ.

ثُمَّ قَالَ يَا نَصْرَانِيُّ. إِنِّي أَسْأَلُكَ‏ بِحَقِّ الْمَسِيحِ وَ أُمِّهِ أَ تَعْلَمُ أَنِّي عَالِمٌ بِالْإِنْجِيلِ. قَالَ: نَعَمْ. ثُمَّ تَلَا عَلَيْنَا ذِكْرَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أُمَّتِهِ. ثُمَّ قَالَ: مَا تَقُولُ يَا نَصْرَانِيُّ هَذَا قَوْلُ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ علیه السلام؟ فَإِنْ كَذَّبْتَ بِمَا يَنْطِقُ بِهِ الْإِنْجِيلُ فَقَدْ كَذَّبْتَ مُوسَى وَ عِيسَى علیه السلام وَ مَتَى أَنْكَرْتَ هَذَا الذِّكْرَ وَجَبَ عَلَيْكَ الْقَتْلُ. لِأَنَّكَ تَكُونُ قَدْ كَفَرْتَ بِرَبِّكَ وَ نَبِيِّكَ وَ بِكِتَابِكَ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: لَا أُنْكِرُ مَا قَدْ بَانَ لِي فِي الْإِنْجِيلِ وَ إِنِّي لَمُقِرٌّ بِهِ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: اشْهَدُوا عَلَى إِقْرَارِهِ.

ثُمَّ قَالَ: يَا جَاثَلِيقُ سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: أَخْبِرْنِي عَنْ حَوَارِيِّ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ علیه السلام كَمْ كَانَ عِدَّتُهُمْ وَ عَنْ عُلَمَاءِ الْإِنْجِيلِ كَمْ كَانُوا؟ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: عَلَى الْخَبِيرِ سَقَطْتَ أَمَّا الْحَوَارِيُّونَ فَكَانُوا اثْنَيْ عَشَرَ رَجُلًا. وَ كَانَ أَعْلَمُهُمْ وَ أَفْضَلُهُمْ أَلُوقَا وَ أَمَّا عُلَمَاءُ النَّصَارَى. فَكَانُوا ثَلَاثَةَ رِجَالٍ يُوحَنَّا الْأَكْبَرُ بِأَجّ وَ يُوحَنَّا بِقَرْقِيسِيَا وَ يُوحَنَّا الدَّيْلَمِيُّ بِرِجَازَ وَ عِنْدَهُ كَانَ ذِكْرُ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله وَ ذِكْرُ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ أُمَّتِهِ وَ هُوَ الَّذِي بَشَّرَ أُمَّةَ عِيسَى وَ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِهِ.

ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا نَصْرَانِيُّ. وَ اللَّهِ إِنَّا لَنُؤْمِنُ بِعِيسَى الَّذِي آمَنَ بِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. وَ مَا نَنْقِمُ عَلَى عِيسَاكُمْ شَيْئاً إِلَّا ضَعْفَهُ وَ قِلَّةَ صِيَامِهِ وَ صَلَاتِهِ‏. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: أَفْسَدْتَ وَ اللَّهِ عِلْمَكَ وَ ضَعَّفْتَ أَمْرَكَ وَ مَا كُنْتُ ظَنَنْتُ إِلَّا أَنَّكَ أَعْلَمُ أَهْلِ الْإِسْلَامِ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: وَ كَيْفَ ذَاكَ؟ قَالَ الْجَاثَلِيقُ: مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ عِيسَى كَانَ ضَعِيفاً قَلِيلَ الصِّيَامِ قَلِيلَ الصَّلَاةِ. وَ مَا أَفْطَرَ عِيسَى يَوْماً قَطُّ وَ لَا نَامَ بِلَيْلٍ قَطُّ وَ مَا زَالَ صَائِمَ الدَّهْرِ وَ قَائِمَ اللَّيْلِ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَلِمَنْ كَانَ يَصُومُ وَ يُصَلِّي؟ قَالَ: فَخَرِسَ الْجَاثَلِيقُ وَ انْقَطَعَ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: يَا نَصْرَانِيُّ. أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ سَلْ فَإِنْ كَانَ عِنْدِي عِلْمُهَا أَجَبْتُكَ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: مَا أَنْكَرْتَ أَنَّ عِيسَى علیه السلام كَانَ يُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: أَنْكَرْتُ ذَلِكَ مِنْ أَجْلِ أَنَّ مَنْ أَحْيَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَهُوَ رَبٌّ مُسْتَحِقٌّ لِأَنْ يُعْبَدَ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَإِنَّ الْيَسَعَ قَدْ صَنَعَ مِثْلَ مَا صَنَعَ عِيسَى علیه السلام مَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ أَحْيَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ. فَلَمْ تَتَّخِذْهُ أُمَّتُهُ رَبّاً وَ لَمْ يَعْبُدْهُ أَحَدٌ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ لَقَدْ صَنَعَ حِزْقِيلُ النَّبِيُّ علیه السلام مِثْلَ مَا صَنَعَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ فَأَحْيَا خَمْسَةً وَ ثَلَاثِينَ أَلْفَ رَجُلٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِمْ بِسِتِّينَ سَنَةً.

 ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى رَأْسِ الْجَالُوتِ. فَقَالَ لَهُ: يَا رَأْسَ الْجَالُوتِ. أَ تَجِدُ هَؤُلَاءِ فِي شَبَابِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي التَّوْرَاةِ اخْتَارَهُمْ بُخْتَ‏نَصَّرُ مِنْ سَبْيِ بَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ غَزَا بَيْتَ الْمَقْدِسِ. ثُمَّ انْصَرَفَ بِهِمْ إِلَى بَابِلَ فَأَرْسَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِمْ فَأَحْيَاهُمْ هَذَا فِي التَّوْرَاةِ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا كَافِرٌ مِنْكُمْ. قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ: قَدْ سَمِعْنَا بِهِ وَ عَرَفْنَاهُ قَالَ صَدَقْتَ. ثُمَّ قَالَ: يَا يَهُودِيُّ. خُذْ عَلَى هَذَا السِّفْرِ مِنَ التَّوْرَاةِ. فَتَلَا علیه السلام عَلَيْنَا مِنَ التَّوْرَاةِ آيَاتٍ. فَأَقْبَلَ الْيَهُودِيُّ يَتَرَجَّجُ لِقِرَاءَتِهِ وَ يَتَعَجَّبُ.

ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى النَّصْرَانِيِ‏. فَقَالَ: يَا نَصْرَانِيُّ. أَ فَهَؤُلَاءِ كَانُوا قَبْلَ عِيسَى أَمْ عِيسَى كَانَ قَبْلَهُمْ؟ قَالَ: بَلْ كَانُوا قَبْلَهُ. فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: لَقَدِ اجْتَمَعَتْ قُرَيْشٌ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلُوهُ أَنْ يُحْيِيَ لَهُمْ مَوْتَاهُمْ. فَوَجَّهَ مَعَهُمْ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام. فَقَالَ لَهُ اذْهَبْ إِلَى الْجَبَّانَةِ فَنَادِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ الرَّهْطِ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ عَنْهُمْ بِأَعْلَى صَوْتِكَ يَا فُلَانُ وَ يَا فُلَانُ وَ يَا فُلَانُ يَقُولُ لَكُمْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قُومُوا بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَامُوا يَنْفُضُونَ التُّرَابَ عَنْ رُءُوسِهِمْ. فَأَقْبَلَتْ قُرَيْشٌ يَسْأَلُهُمْ عَنْ أُمُورِهِمْ. ثُمَّ أَخْبَرُوهُمْ أَنَّ مُحَمَّداً قَدْ بُعِثَ نَبِيّاً فَقَالُوا وَدِدْنَا أَنَّا أَدْرَكْنَاهُ فَنُؤْمِنُ بِهِ. وَ لَقَدْ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ الْمَجَانِينَ وَ كَلَّمَهُ الْبَهَائِمُ وَ الطَّيْرُ وَ الْجِنُّ وَ الشَّيَاطِينُ وَ لَمْ نَتَّخِذْهُ رَبّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ نُنْكِرْ لِأَحَدٍ مِنْ هَؤُلَاءِ فَضْلَهُمْ.

فَمَتَى اتَّخَذْتُمْ عِيسَى رَبّاً جَازَ لَكُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْيَسَعَ وَ حِزْقِيلَ رَبّاً  لِأَنَّهُمَا قَدْ صَنَعَا مِثْلَ مَا صَنَعَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ علیه السلام مِنْ إِحْيَاءِ الْمَوْتَى وَ غَيْرِهِ. وَ إِنَّ قَوْماً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ خَرَجُوا مِنْ بِلَادِهِمْ مِنَ الطَّاعُونِ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ. فَأَمَاتَهُمُ اللَّهُ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَعَمَدَ أَهْلُ تِلْكَ الْقَرْيَةِ. فَحَظَرُوا عَلَيْهِمْ حَظِيرَةً فَلَمْ يَزَالُوا فِيهَا حَتَّى نَخِرَتْ عِظَامُهُمْ وَ صَارُوا رَمِيماً. فَمَرَّ بِهِمْ نَبِيٌّ مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَتَعَجَّبَ مِنْهُمْ وَ مِنْ كَثْرَةِ الْعِظَامِ الْبَالِيَةِ. فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَ تُحِبُّ أَنْ أُحْيِيَهُمْ لَكَ فَتُنْذِرَهُمْ؟ قَالَ: نَعَمْ يَا رَبِّ. فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ نَادِهِمْ. فَقَالَ: أَيَّتُهَا الْعِظَامُ الْبَالِيَةُ قُومِي بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَقَامُوا أَحْيَاءً أَجْمَعُونَ يَنْفُضُونَ التُّرَابَ عَنْ رُءُوسِهِمْ.

ثُمَّ إِبْرَاهِيمُ خَلِيلُ الرَّحْمَنِ علیه السلام حِينَ أَخَذَ الطَّيْرَ فَقَطَعَهُنَّ قِطَعاً ثُمَّ وَضَعَ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ نَادَاهُنَّ فَأَقْبَلْنَ سَعْياً إِلَيْهِ. ثُمَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ علیه السلام وَ أَصْحَابُهُ السَّبْعُونَ الَّذِينَ اخْتَارَهُمْ صَارُوا مَعَهُ إِلَى الْجَبَلِ. فَقَالُوا: لَهُ إِنَّكَ قَدْ رَأَيْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَأَرِنَاهُ كَمَا رَأَيْتَهُ. فَقَالَ‏: لَهُمْ إِنِّي لَمْ أَرَهُ. فَقَالُوا: لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً … فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ فَاحْتَرَقُوا عَنْ آخِرِهِمْ. وَ بَقِيَ مُوسَى وَحِيداً.

فَقَالَ: يَا رَبِّ اخْتَرْتُ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَجِئْتُ بِهِمْ وَ أَرْجِعُ وَحْدِي فَكَيْفَ يُصَدِّقُنِي قَوْمِي بِمَا أُخْبِرُهُمْ بِهِ؟ فَ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ. أَ تُهْلِكُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا؟ فَأَحْيَاهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِمْ.

وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ ذَكَرْتُهُ لَكَ مِنْ هَذَا لَا تَقْدِرُ عَلَى دَفْعِهِ لِأَنَّ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ قَدْ نَطَقَتْ بِهِ. فَإِنْ كَانَ كُلُّ مَنْ أَحْيَا الْمَوْتَى وَ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ الْمَجَانِينَ يُتَّخَذُ رَبّاً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاتَّخِذْ هَؤُلَاءِ كُلَّهُمْ أَرْبَاباً. مَا تَقُولُ يَا يَهُودِيُّ؟ فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ: الْقَوْلُ قَوْلُكَ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى رَأْسِ الْجَالُوتِ. فَقَالَ: يَا يَهُودِيُّ. أَقْبِلْ عَلَيَّ أَسْأَلْكَ بِالْعَشْرِ الْآيَاتِ الَّتِي أُنْزِلَتْ عَلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ علیه السلام هَلْ تَجِدُ فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوباً بِنَبَإِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ أُمَّتِهِ إِذَا جَاءَتِ الْأُمَّةُ الْأَخِيرَةُ أَتْبَاعُ رَاكِبِ الْبَعِيرِ يُسَبِّحُونَ الرَّبَّ جِدّاً جِدّاً تَسْبِيحاً جَدِيداً فِي الْكَنَائِسِ الْجُدُدِ فليفرغ [فَلْيَفْزَعْ‏] بَنُو إِسْرَائِيلَ إِلَيْهِمْ وَ إِلَى مَلِكِهِمْ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُهُمْ فَإِنَّ بِأَيْدِيهِمْ سُيُوفاً يَنْتَقِمُونَ بِهَا مِنَ الْأُمَمِ الْكَافِرَةِ فِي أَقْطَارِ الْأَرْضِ. أَ هَكَذَا هُوَ فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ؟ قَالَ رَأْسُ الْجَالُوتِ: نَعَمْ إِنَّا لَنَجِدُهُ كَذَلِكَ.

ثُمَّ قَالَ لِلْجَاثَلِيقِ: يَا نَصْرَانِيُّ. كَيْفَ عِلْمُكَ بِكِتَابِ شَعْيَا علیه السلام؟ قَالَ: أَعْرِفُهُ حَرْفاً حَرْفاً. قَالَ لَهُمَا: أَ تَعْرِفَانِ هَذَا مِنْ كَلَامِهِ يَا قَوْمِ إِنِّي رَأَيْتُ صُورَةَ رَاكِبِ الْحِمَارِ لَابِساً جَلَابِيبَ النُّورِ وَ رَأَيْتُ رَاكِبَ الْبَعِيرِ ضَوْءٌ مِثْلُ ضَوْءِ الْقَمَرِ؟ فَقَالا: قَدْ قَالَ ذَلِكَ شَعْيَا علیه السلام.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: يَا نَصْرَانِيُّ. هَلْ تَعْرِفُ فِي الْإِنْجِيلِ قَوْلَ عِيسَى علیه السلام إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّكُمْ وَ رَبِّي وَ الْبَارِقْلِيطَا جَاءَ هُوَ الَّذِي يَشْهَدُ لِي بِالْحَقِّ كَمَا شَهِدْتُ لَهُ وَ هُوَ الَّذِي يُفَسِّرُ لَكُمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الَّذِي يُبْدِئُ فَضَائِحَ الْأُمَمِ وَ هُوَ الَّذِي يَكْسِرُ عَمُودَ الْكُفْرِ؟ فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ: مَا ذَكَرْتَ شَيْئاً مِنَ الْإِنْجِيلِ إِلَّا وَ نَحْنُ مُقِرُّونَ بِهِ. فَقَالَ: أَ تَجِدُ هَذَا فِي الْإِنْجِيلِ ثَابِتاً يَا جَاثَلِيقُ؟ قَالَ: نَعَمْ.

قَالَ الرِّضَا علیه السلام: يَا جَاثَلِيقُ. أَ لَا تُخْبِرُنِي عَنِ الْإِنْجِيلِ الْأَوَّلِ حِينَ افْتَقَدْتُمُوهُ عِنْدَ مَنْ وَجَدْتُمُوهُ وَ مَنْ وَضَعَ لَكُمْ هَذَا الْإِنْجِيلَ؟ فَقَالَ لَهُ: مَا افْتَقَدْنَا الْإِنْجِيلَ إِلَّا يَوْماً وَاحِداً حَتَّى وَجَدْنَاهُ غَضّاً طَرِيّاً فَأَخْرَجَهُ إِلَيْنَا يُوحَنَّا وَ مَتَّى. فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: مَا أَقَلَّ مَعْرِفَتَكَ بِسُنَنِ الْإِنْجِيلِ وَ عُلَمَائِهِ. فَإِنْ كَانَ هَذَا كَمَا تَزْعُمُ فَلِمَ اخْتَلَفْتُمْ فِي الْإِنْجِيلِ وَ إِنَّمَا وَقَعَ الِاخْتِلَافُ فِي هَذَا الْإِنْجِيلِ الَّذِي فِي أَيَادِيكُمُ الْيَوْمَ فَلَوْ كَانَ عَلَى الْعَهْدِ الْأَوَّلِ لَمْ تَخْتَلِفُوا فِيهِ؟ وَ لَكِنِّي مُفِيدُكَ عِلْمَ ذَلِكَ اعْلَمْ. أَنَّهُ لَمَّا افْتُقِدَ الْإِنْجِيلُ الْأَوَّلُ اجْتَمَعَتِ النَّصَارَى إِلَى عُلَمَائِهِمْ. فَقَالُوا لَهُمْ قُتِلَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ علیه السلام وَ افْتَقَدْنَا الْإِنْجِيلَ وَ أَنْتُمُ الْعُلَمَاءُ فَمَا عِنْدَكُمْ. فَقَالَ لَهُمْ أَلُوقَا وَ مرقابوس: إِنَّ الْإِنْجِيلَ فِي صُدُورِنَا. وَ نَحْنُ نُخْرِجُهُ إِلَيْكُمْ سِفْراً سِفْراً فِي كُلِّ أَحَدٍ فَلَا تَحْزَنُوا عَلَيْهِ وَ لَا تُخْلُوا الْكَنَائِسَ فَإِنَّا سَنَتْلُوهُ عَلَيْكُمْ فِي كُلِّ أَحَدٍ سِفْراً سِفْراً حَتَّى نَجْمَعَهُ كُلَّهُ.

فَقَعَدَ أَلُوقَا وَ مرقابوس وَ يُوحَنَّا وَ مَتَّى فَوَضَعُوا لَكُمْ هَذَا الْإِنْجِيلَ بَعْدَ مَا افْتَقَدْتُمُ الْإِنْجِيلَ الْأَوَّلَ. وَ إِنَّمَا كَانَ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةُ تَلَامِيذَ تَلَامِيذِ  الْأَوَّلِينَ. أَ عَلِمْتَ ذَلِكَ؟ فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ: أَمَّا هَذَا فَلَمْ أَعْلَمْهُ وَ قَدْ عَلِمْتُهُ الْآنَ وَ قَدْ بَانَ لِي مِنْ فَضْلِ عِلْمِكَ بِالْإِنْجِيلِ وَ سَمِعْتُ أَشْيَاءَ مِمَّا عَلِمْتُهُ شَهِدَ قَلْبِي أَنَّهَا حَقٌّ. فَاسْتَزَدْتُ كَثِيراً مِنَ الْفَهْمِ.

فَقَالَ لَهُ الرِّضَا علیه السلام: فَكَيْفَ شَهَادَةُ هَؤُلَاءِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: جَائِزَةٌ هَؤُلَاءِ عُلَمَاءُ الْإِنْجِيلِ وَ كُلَّمَا شَهِدُوا بِهِ فَهُوَ حَقٌّ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: لِلْمَأْمُونِ وَ مَنْ حَضَرَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ: اشْهَدُوا عَلَيْهِ. قَالُوا: قَدْ شَهِدْنَا. ثُمَّ قَالَ علیه السلام لِلْجَاثَلِيقِ: بِحَقِّ الِابْنِ وَ أُمِّهِ هَلْ تَعْلَمُ أَنَّ مَتَّى قَالَ إِنَّ الْمَسِيحَ هُوَ ابْنُ دَاوُدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ يَعْقُوبَ بْنِ يَهُوذَا بْنِ خضرون. فَقَالَ مرقابوس فِي نِسْبَةِ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ علیه السلام إِنَّهُ كَلِمَةُ اللَّهِ أَحَلَّهَا فِي جَسَدِ الْآدَمِيِّ فَصَارَتْ إِنْسَاناً. وَ قَالَ أَلُوقَا إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ علیه السلام وَ أُمَّهُ كَانَا إِنْسَانَيْنِ مِنْ لَحْمٍ وَ دَمٍ فَدَخَلَ فِيهَا الرُّوحُ الْقُدُسُ. ثُمَّ إِنَّكَ تَقُولُ مِنْ شَهَادَةِ عِيسَى عَلَى نَفْسِهِ حَقّاً أَقُولُ لَكُمْ يَا مَعْشَرَ الْحَوَارِيِّينَ إِنَّهُ لَا يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ إِلَّا مَنْ نَزَلَ مِنْهَا إِلَّا رَاكِبَ الْبَعِيرِ خَاتَمَ الْأَنْبِيَاءِ فَإِنَّهُ يَصْعَدُ إِلَى السَّمَاءِ وَ يَنْزِلُ فَمَا تَقُولُ فِي هَذَا الْقَوْلِ؟

قَالَ الْجَاثَلِيقُ: هَذَا قَوْلُ عِيسَى لَا نُنْكِرُهُ قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَمَا تَقُولُ فِي شَهَادَةِ أَلُوقَا وَ مرقابوس وَ مَتَّى عَلَى عِيسَى وَ مَا نَسَبُوهُ إِلَيْهِ؟ قَالَ الْجَاثَلِيقُ: كَذَبُوا عَلَى عِيسَى. فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: يَا قَوْمِ أَ لَيْسَ قَدْ زَكَّاهُمْ وَ شَهِدَ أَنَّهُمْ عُلَمَاءُ الْإِنْجِيلِ وَ قَوْلَهُمْ حَقٌّ؟

فَقَالَ الْجَاثَلِيقُ‏: يَا عَالِمَ الْمُسْلِمِينَ أُحِبُّ أَنْ تُعْفِيَنِي مِنْ أَمْرِ هَؤُلَاءِ. قَالَ الرِّضَا علیه السلام: فَإِنَّا قَدْ فَعَلْنَا. سَلْ يَا نَصْرَانِيُّ عَمَّا بَدَا لَكَ. قَالَ الْجَاثَلِيقُ: لِيَسْأَلْكَ غَيْرِي فَلَا وَ حَقِّ الْمَسِيحِ مَا ظَنَنْتُ أَنَّ فِي عُلَمَاءِ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَك‏.[۱] [۲]


[۱] عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۱۵۶ تا ۱۶۴

[۲] بحار الأنوار، ج‏۱۰، ص۳۰۱ تا ۳۰۷

کپی لینک کوتاه
کپی شد
https://fanaus.ir/?p=1587 کپی شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفاً سؤال خود را از بخش نظرات نوشته ها ارسال بفرمایید، در این بخش قابلیت پاسخگویی وجود ندارد.

اشکال و نظری درباره سایت دارید؟