«محمد امین»، انیمیشنی دو قسمتی است که به بیان دو داستان از زندگانی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می پردازد.

در قسمت اول به داستان خراب شدن کعبه بر اثر سیل می پردازد که اعراب بر سر گذاشتن حجر الاسود دچار اختلاف می شوند و ایشان اختلاف را حل می نماید.

در قسمت دوم نیز به حکایت تاجری می پردازد که قصد داشت با هدیه ای پیامبر را امتحان کرده و سپس مسلمان شود.

«همه ایمان»، انیمیشنی است که به سه داستان از زندگانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) می پردازد.

در بخش اول کارتون، به داستان جنگ احزاب یا خندق که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به تنهایی در مقابل عمرو بن عبدود ایستاد و او را شکست داد می پردازد و بخش دوم این فیلم حکایت جریان زنده کردن مرده ای توسط ایشان و بخش آخر این انیمیشن نیز حاکی از داستان عید غدیر است.

«هر کی به اندازه خودش»، انیمیشنی است که به داستان آتش حضرت ابراهیم (علیه السلام) می پردازد.

در این کارتون، حیوانات جنگل دست به کار می شوند تا حضرت ابراهیم (علیه السلام) را از آتش نمرود خلاصی دهند و می گوید علاوه بر دعا، تلاش هم باید نمود.

در میان حیوانات قورباغه با استفاده از سطل آب نهایت تلاش خود را می کند تا آتش را خاموش کند و دیگر حیوانات دعا کرده و از خداوند نجات ابراهیم را می خواهند.

«روزنه اسرار»، انیمیشنی 8 قسمتی است که به روایتگری داستان های پیرامون کربلا، محرم و امام حسین (علیه السلام) می پردازد.

در قسمت اول (پاداش عمل) به بیان داستان مرد تاجری که دوست داشت تا مراسم عزاداری برپا کند ولی توان مالی نداشت پرداخته شده.

در قسمت دوم این کارتون (عاقبت تزویر) به تصویرگری داستان پیرمردی می پردازد که با دروغ خاک باغچه خود را به عنوان تربت امام حسین (علیه السلام) به مردم می فروخت.

قسمت سوم این انیمیشن نیز (لطف الهی) داستان پیرزنی است که تنها داراییش دو بز بوده و شیر آن را در محرم برای امام حسین (علیه السلام) اهدا می کرده است.

قسمت چهارم فیلم روزنه اسرار (زائران امام حسین) حکایت داستان زائری است که همسفر دزد او قصد غارت اموال و کشتن او را کرده و به لطف امام حسین (علیه السلام) نجات پیدا می کند.

قسمت پنجم (عدل الهی) به داستان جوانی به نام مظفر که در لودگی و هرزگی شهره شهر بود می پردازد که با رفتار زیبای شیخ احمد در ماه محرم هدایت شده و دست از کار های بد خود بر می دارد.

در قسمت ششم (تربت پاک) داستان طبیب مسیحی را خواهید دید که شفا دادن تربت امام حسین (علیه السلام) را خرافات دانسته و مسخره کرده و سپس خود به تب مبتلا شده و پشیمان می شود و با همین تربت شفا می یابد.

قسمت هفتم (راز عاشورا) روایت داستان حاکمی است که عالم شیعه را احضار کرده و از او می پرسد که اگر امام حسین (علیه السلام) علم غیب داشت پس چطور به کربلا رفت و شهید شد و عالم شیعه به کمک وزیر زیرکانه به این سؤال پاسخ می دهد.

در قسمت آخر (شاهد واقعه) هم داستان محمد بن مصیب، شاهد واقعه عاشورا را مشاهده خواهید کرد که در شهر از امام گفته و مبلغ او بود و مروان قصد گمراهی او را با مال و منال دنیا را داشت.

«بنیامین»، انیمیشنی است که به داستان ظهور حضرت موسی (علیه السلام) می پردازد.

آشر کودک دست و پا چلفتی داستان، باعث اسارت مادر دوستش بنیامین می شود و حکومتیان در قبال آزادی مادر بنیامین، چیز ارزش مندی را می خواهند.

آشر و بنیامین برا یافتن سنگی ارزش مند، به معدن سنگی که اسارت گاه بردگان فرعون است می روند و بنیامین پدرش را ملاقات می کند و نیمه دوم گردن بند خود را در گردن پدر پیدا می کند و برای کامل شدن آن باید به نزد حزقیل برود.

بنیامین برای یافتن سومین قسمت گردن بند، به نزد حرقیل می رود و در همین حین، سربازان فرعون نیز او را تعقیب می کنند و بعد از گرفتن قسمت سوم، توسط سربازان دستگیر می شود.

در همین حین، بردگان فرعون شورش کرده و با کمک بنیامین، آشر، حزقیل و دوستش طاووس بر حکومت غلبه می کنند.

بعد از آن، بنی اسرائیل به دعا و درخواست ظهور منجی می پردازند و حضرت موسی ظهور کرده و آنها را از دست فرعون نجات می دهد.

«پله های سعادت»، انیمیشنی چند قسمتی است که به فروع دین می پردازد.

در این انیمیشن 11 قسمتی که کاراکتر های اصلی آن دو خواهر و برادر یعنی سعید و سمیرا و پدر و مادر ایشان است، نماز، روزه، حج، خمس، زکات، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری و غدیر را به تصویر و انیمیشن می کشد.

«در مسیر باران»، انیمیشنی درباره ریّان بن صلت، یکی از اصحاب امام رضا (علیه السلام) می باشد. در این انیمیشن، ریان که در خشکسالی و شرایط بدی زندگی می کند، تصمیم می گیرد تا پولی را به هُرمُز، یکی دوستان تاجر و شیعه اش بدهد تا با آن برای تجارت به مرو برود.

مأمون عمدا راه های مرو را نا امن نموده بود تا مردم را نسبت به امام رضا (علیه السلام) بدبین کند و در همین ناامنی، هرمز به دست دزدان راه می افتد ولی چون در بین راه زنان فردی به نام طاهر وجود دارد که در باطن میل به شیعیان دارد، هرمز به کمک او فرار کرده و اسب و پول ریان را به او می سپارد.

پس از چندی که ریان از آمدن هرمز ناامید می شود به سمت مرو حرکت می کند و در بین راه با طاهر رو به رو شده و اسب هرمز را در دست او می بیند و از او می گیرد و در مرو چندین بار با طاهر به صورت ناگهانی برخورد می کند.

طاهر که در ذهن خود کنجکاو بود که چرا امام ولایتعهدی مأمون را پذیرفته و این کار امام را مشکل می دانست، پیشنهاد حکومتیان را قبول کرد تا امام را به قتل برساند.

در همین حین ریان در بازار آرزو می کند که ای کاش پولی می داشتم تا کمی سوغاتی برای فرزندانم تهیه کنم و همچنین تبرکی از امام بگیرم.

ریان هنگامی که به مسجد میرود، دوباره با طاهر برخورد می کند که در حال نزدیک شدن به امام است و چاقویی را در آستین خود پنهان کرده است.

به امام نزدیک می شوند و طاهر سؤال خود را از امام می پرسد و امام از درون آستینش به او خبر می دهد و پاسخش را نیز می دهد و طاهر به خود آمده و توبه می کند.

در مسیر بازگشت که حکومتیان به دنبال قتل طاهر بوده اند، هرمز که ایشان را تعقیب می کرده، جان طاهر را نجات می دهد و خود زخم می بیند. ریان نیز بدون آنکه چیزی به امام بگوید، در مسجد مقداری پول و تبرکی از ایشان دریافت کرده و بعد از آن با هرمز ملاقات می کند و پول امانتی را دریافت می کند و هرمز نیز از دنیا میرود.

در پایان داستان، در حالی که مأمون در قصر خود است، امام نماز باران می خواند و باز معجزه دیگری از امام در فیلم به تصویر کشیده می شود و باران الهی می بارد.

«میزبان خورشید»، حکایتی از بی بی شطیطه که معلم مکتب خانه قرآن محله است.

در نیشابور، مردم که بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام) نمی دانشتند وصی بر حق ایشان کیست، تصمیم گرفتند تا علاوه بر وجوهات و هدایا، نامه ای از مسائل شرعی را به ابوجعفر بدهند تا به نزد امام ببرد و اگر امام بدون باز کردن نامه، پاسخ را در آن نوشته بود، نشانه امامت اوست.

در این میان، بی بی شتیته که متوجه سفر ابوجعفر به مدینه برای یافتن امام هفتم می شود، یک درهم و یک پارچه کهنه به عنوان وجوهات برای ابوجعفر می برد تا آن را به نزد امام هفتم ببرد.

ابوجعفر به مدینه سفر کرده و به خانه امام صادق (علیه السلام) رفته و امام بدون آنکه ابوجعفر چیزی بگوید، نامه ای که حاوی پاسخ ها بود را به ابوجعفر داده و از بین تمام هدایا، تنها فرستاده شتیته را خواسته و مقداری پول و کفن به ابوجعفر داده تا آن را به شتیته بدهد و به ابوجعفر می گوید که به شتیته بگو پس از 15 روز از دنیا خواهی رفت و من بر تو نماز خواهم خواند.

این انیمیشن، داستان دیگری را نیز در خلال فیلم به تصویر می کشد که امام بعد از ورود به خراسان، شتر خود را رها کرده تا به خانه ای رود که این شتر بر درب آن می خوابد و شتر به درب خانه پیرمردی از دوست داران حضرت می خوابد.