جستجو کردن

شرح حکمت ۶ نهج البلاغه «صندوق راز، دام خوشرویی، تحمل و خودبرتر بینی»

سند حدیث

وارد نشده!

متن حدیث

صَدْرُ اَلْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ اَلْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ اَلْمَوَدَّةِ وَ اَلاِحْتِمَالُ قَبْرُ اَلْعُيُوبِ وَ رُوِيَ أَنَّهُ قَالَ فِي اَلْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا اَلْمَعْنَى أَيْضاً اَلْمَسالَمَةُ[المَسأَلَةُ] خِبَاءُ اَلْعُيُوبِ وَ مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ اَلسَّاخِطُ عَلَيْهِ.

ترجمه حدیث

سینه خردمند، صندوق راز اوست؛ و خوشرویی، دام محبت است؛ و تحمل و بردباری، قبر عیب هاست؛ و صلح و آشتی(یا در برخی نسخ پرسش)، پنهان کننده عیب هاست؛ و آنکه از خود راضی گردد، دشمن بر او زیاد شود.

نکات و توضیحات

صندوق سره:

امام علیه السلام از عبارت خزینه و مانند آن استفاده نمی نماید و صندوق را به کار می برد چرا که شیء گرانبها و مهم در دسترس قرار داده نمی شود و در صندوقی موم شده قرار داده می شود که کسی به آن دسترسی نداشته باشد.

شیء گرانبهایی که در این صندوق قرار می گیرد سِرّ و امر پنهانی آدمی است. سِرّ آن امری است که شأن آن پنهان بودن است و به هر علتی نباید دیگران از آن مطلع گردند. انسان خردمند هیچگاه راز خود را آشکار نمی سازد.

کتمان سِرّ علل و فواید بسیاری دارد و آشکار نمودن آن مضرات بسیار دارد؛ اول آنکه دشمن همیشه از راز و نقاط ضعف آدمی سوء استفاده می کند و بر علیه انسان اقدام می کند و امام باقر علیه السلام به محمد بن نعمان توصیه می کند که آن رازی را فاش کن که دست آویز دشمن نگردد چرا که فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عُدُّواً يَوْماً مَا[1] چه بسا زمانی که دوست دشمنی خود را آشکار کند. انسانی که سِرّ خود را کنترل کرده است آزاده است و آنکه سِرّ خود را افشا نموده است، بنده راز خود گردیده و آزاد نخواهد بود؛ دوم آنکه افشا سِرّ منحصر به یک نفر نشده و با افشا آن، به مرور همگان از آن مطلع خواهند شد؛ و سوم آنکه کتمان سِرّ در واقع نوعی کنترل زبان و قلب انسان است و فردی که قدرت کتمان و کنترل راز خویشتن را نداشته باشد قطعا امین راز دیگران نیز نخواهد بود و راز پنهانی دیگران را افشا خواهد کرد.

حال این راز ممکن است عیوب و نقصان های انسان باشد، ممکن است وقایع گذشته زندگی او باشد، ممکن است عقیده او باشد که موردپسند دیگران نباشد و اهل آن را نیابد، چه بسا ممکن است پیشرفت های انسان باشد چرا که باعث برافروختن حسادت حسودان شده و دشمنان فرد را در دشمنی ترغیب می نماید و به طور کلی هر چیزی که آشکار کردن آن به ضرر انسان باشد سِرّ محسوب می شود و شأن کتمان دارد.

این کتمان و پنهان نمودن ممکن است حدود متفاوتی داشته باشد؛ گاه عیوب و نقصانی است که انسان باید تنها در سینه خود نگه دارد، گاه تنها باید در خانواده خویش بماند و گاه در شأن آگاهی رفیقی امین است و گاه همانند پیشرفت های انسان، حسودان نباید به آن اطلاع یابند، گاه امر و مفهومی از دین است که در حد فهم و درک فردی نبوده باعث گمراه شدن وی می شود و طبق روایات امر به کتمان آن شده ایم و گاه همانند تقیه، سِرّ، ایمان و اعتقاد است که باید از مخالفان کتمان گردد.

حبالة المودة:

حباله به معنای دامی است که صیاد برای صید از آن استفاده می کند.

حباله همانند دام گسترده ای است که ماهیان بی قرار بسیاری را صید می کند. دام صید بسیار گسترده و بزرگ است و با چوبی که صیاد با آن بعد از زمان طولانی یک ماهی چه بسا ناچیز را صید می کند متفاوت است و با یکبار انداختن، چه بسا صد ها ماهی صید گردد. خوشرویی نیز ابزار وسیعی است که افراد بسیاری را جذب خود می کند و چه بسا انسان با مال خود تعدادی را جذب کند ولی هرگز به صیادی اخلاق کریمانه نخواهد رسید.

پیامبر اکرم فرمود: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِكُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْبِشْرِ[2]؛ این فرزندان عبدالمطلب، شما نمی توانید همه مردم را با اموالتان راضی کنید، پس با گشاده رویی و خوش رویی با ایشان ملاقات کنید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اخلاق نیکو و رحمة للعالمین خود بود که بت پرستی را برچید و کفار جاهلی را صید نمود و در مقابلِ سرمایه داران و تجار کافر، با اخلاق کریمانه ایستادگی به خرج داد.

دام صید، خشن ترین و بی قرار ترین ماهیان و چه بسا سهوا نهنگی را نیز صید کند؛ خوشرویی نیز همچون این صید، خشن ترین و معاندترین ها را صید و به خود جذب کند.

این عبارت دو عبرت می تواند داشته باشد؛ اول آنکه روش و متدی برای مؤمن است که گشاده رو باشد و با این ابزار دیگران را جذب نماید، دوم آنکه تلنگری برای مؤمن است که خوشرویی افراد باعث فریب نشود و چه بسا ادیان و مذاهب و فرق انحرافی همچون بهائیت و… که با ذاتی معیوب و رویی گشاده افراد را به خود جذب می نماید و این خوشرویی همچون صید افراد را به دام فریب می اندازد.

الاحتمال قبر العیوب:

این عیوب می تواند ناظر به بردباری و تحمل سختی ها و عیوب و شکست های خویش و آشکار نکردن آن باشد و هم می تواند ناظر به تحمل عیوب دیگران و چه بسا آزار دیگران باشد.

تشابهی که بین قبر و تحمل در این روایت ممکن است در نظر باشد، اینچنین است که قبر، بوی بسیار متعفن و بد، و همچنین چهره و بدن بسیار زشت و وحشتناک مرده را می پوشاند و این بو و صحنه دیگران را آزار نمی دهد، تحمل نیز عیوب و نقص ها را اینچنین از دیگران می پوشاند.

اما تحمل چه چیزی مراد است و چه چیزی را باید در زندگی مورد بردباری قرار داد و به طور کلی چگونه تحمل عیوب را می پوشاند؟ چند وجه ممکن است در اینجا مراد امام علیه السلام باشد:

  1. هنگامی که سختی یا عیب و آزاری به انسان می رسد، فرد بر اثر غصب و عدم تحمل و بردباری، رفتار و گفتاری از خود بروز می دهد که اصلا متناسب شأن و جایگاه فرد و متناسب اخلاق و رفتار صحیح نیست، این رفتار، عیب و نقصی در چهره او در منظر دیگران می گردد. بنابراین تحمل سختی و مشقت های زندگی از جهت اینکه رفتار انسان را کنترل می کند، عیوب را می پوشاند.
  2. گاهی ممکن است برخی افراد، سختی ها و مشقت های خود را مدام با افراد دیگر در میان گذاشته و آن را تحمل نکنند و همیشه از اوضاع زندگی خود نالان باشند، این عدم صبر و بردباری، عیوب و نواقص زندگی فرد را آشکار می کند.
  3. همچنین ممکن است مراد عدم تحمل و بردباری فرد در مقابل عیوب و آزار دیگران باشد؛ برخی به محض اطلاع یافتن از عیوب دیگران یا آزار دیدن از دیگران، این نقص طرف مقابل را در جامعه جار می زنند، در مقابل تحمل به خرج دادن در این مواقع، موجب پنهان شدن عیوب افراد است.

در ادامه سید رضی علیه الرحمة اشاره می فرماید که کلامی با همین مضمون از امیرالمؤمنین نقل شده که المسالمة یا در برخی نسخ المسألة خباء العیوب.

خباء به معنای پنهان کردن است. در اینجا نیز اگر مسالمة باشد بدین معناست که صلح میان دو نفر که با یکدیگر مرافعه داشته اند باعث می شود تا عیوب یکدیگر را فریاد نکند و با ایجاد صلح، عیوب پنهان می گردد؛ اگر مسألة باشد می توان گفت بدین معناست که پرسش سبب می شود که مجهولات انسان که در واقع عیب و نقص برای فرد است، پنهان و از بین برود.

کثر الساخط علیه:

انسانی که از خود راضی باشد و در واقع عجب داشته و خود را بالاتر از دیگران می بیند، در مقابل دیگران را ناقص می بییند و با ایشان رفتار مناسبی ندارد و به همین علت دیگران احترامی نسبت به او بروز نمی دهند و چه بسا دشمنانی نیز برای خویشتن ایجاد کند.

از طرف دیگر، انسانی که خود را بالا بیند، انتظار دارد تا دیگران نسبت به رفتار ها و احترام مورد نظر او را داشته باشند، درحالی که دیگران به اندازه جایگاه او به او اهمیت می دهند و به این علت، در منظر او دشمنان فراوانی دارد و می پندارد که اطرافیان، همه با او دشمنی دارند که اینچنین رفتار می کنند.

(صوت خوانش این حکمت)


[1] امالی صدوق، ص670

[2] الکافی، ج2، ص103

گزارش اشکال

لطفاً سؤال خود را از بخش نظرات نوشته ها ارسال بفرمایید، در این بخش قابلیت پاسخگویی وجود ندارد.

اشکال و نظری درباره سایت دارید؟